از در وارد نشده همکار جدید با لبخندی ملیح انتظارم رو می کشه این فقط دو معنی داره
۱. یه خرابکاری کرده
۲. احتیاج به کمک داره
و هر دوش یعنی دردسر و هدر رفتن کلی از وقتم ... و پیامدش تمام نشدن کارهای محوله به بنده و غرغر شندین از دیگر همکاران محترم است !
( نمی دونم چرا این همکار جدید علاقه بسیار وافری داره که از همه ی کارها سر در بیاره؟! )
عصر ، در راه خونه :
... ( در یک جمله سوهان کشیدن روح و جسم !!! )
عصر ، خونه :
اینم سه حالت داره :
۱.حوصله کسی رو ندارم و همه یه ماجرا برای تعریف کردن یا یه درد دل دارن که حتما باید بشنوم !
۲. دلم پره و دنبال یه نفر می گردم که باهاش حرف بزنم ( فقط باید حرف بزنم! مهم نیست درباره ی چی ، مهم اینکه یادم بره چی فکرم رو مشغول کرده بود ) و اینبار هیچکس حوصله ی من رو نداره
و زمانی هم که هم من حوصله گپ زدن دارم هم بقیه ، پیروز میدان دیگرانند و من باید بشم سنگ صبور !
بالاخره یه روزی می ترکم ...